ازهمه چیز و از همه جا

تنها ترین تنها منم

ازهمه چیز و از همه جا

تنها ترین تنها منم

حکایتی بسیار زیبا و خواندنی

دوشنبه, ۳ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۴۳ ب.ظ
✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی

🌺🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃🍂🍃🍁🍃
🍃
روزی بهلول را گفتند:
شخصی که دزدی کرده بود را گرفته اند، به نظرت باید چکارش کنند؟
بهلول گفت: باید دست حاکم آن شهر را قطع کرد…
همه با تعجب پرسیدند: چرا؟؟ مگر حاکم دزدی کرده که دستش را قطع کنند؟
بهلول در جواب گفت: گناهکار اصلی حاکم شهر است که مردمش باید برای امرار معاش دزدی کنند!!

از امیر کبیر پرسیدند : در مدت زمان محدودی که داشتی چطور این مملکت رو از هرچی دزد پاک کردی؟
گفت: من خودم دزدی نمی کردم و نمی گذاشتم معاونم هم دزدی کند.
اونم از این که من نمی گذاشتم اون دزدی کنه، نمی گذاشت معاونش دزدی کنه و ….
تا آخر همین طور…
اگه من دزدی میکردم تا آخر دزدی میکردن و کشور می شد دزدخونه،
همه هم دنبال دزد میگشتیم
و چون همه مون دزد بودیم هیچ دزدی هم محکوم نمی کردیم مردم هم گیج و ویج می شدند،،

🌺🍃
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۷/۱۰/۰۳
زهرا ولدبیگی

نظرات  (۱)

جالب بود حکایت
وقت کردی بهم سر بزن.

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی